- مات کردن ((کَ دَ))
- سرگردان کردن، مغلوب کردن شاه در بازی شط رنج
معنی مات کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بوسیدن، بوسه زدن، بوسه گرفتن
مات بردن کسی را. حیران شدن سرگردان شدن
بوسیدن
مشروب خوردن بحد افراط بمنظور مست شدن وانجام دادن اعمالی که در هوشیاری میسرنیست
Intoxicate
intoxicar
berauschen
odurzać
опьянить
сп'янити
bedwelmen
intoxicar
intoxiquer
intossicare
नशा करना
memabukkan
sarhoş etmek
취하게 하다
להשתכר
kulewa
ทำให้มึนเมา
মত্ত করা
مست کرنا
دفترینه کردن
اتو زدن اتو کشیدن
یا دست کردن و پیش کردن وا داشتن کسی را بکاری
فروختن جنس اولین بار در هر روز نخستین بار پول گرفتن
نزومانیدن نمیدن
نفخ، ورم و متورم شدن
گشاده کردن (در و مانند آن) گشوده کردن مفتوح ساختن، وا کردن گره
مرسوم کردن، متداول کردن، رایج کردن، مد کردن